!♥ ♪ قافيههاي دلتنگي♥ ♪ |
||
|
روزگاز نبودنت را برایم دیکته می کند...
و نمره ی من باز می شود
صفر...
هنوز نبودنت
را
یاد نگرفته ام!!!!
گاهی كامل فراموش میكنی و بعد میبینی كه باید منتظر می ماندی. و گاهی آنقدر منتظر می مانی كه میفهمی زودتر از اینها باید فراموش می كردی.....! هر آنچه خواستم نیامد به دست چون که بیگانه بودم با این دنیای پست پی آب بودم کوزه به دست چون که آب یافتم کوزه ام شکست ! دوستت دارم گفتنم را باور نکردی!!! چه برسد به عاشق شدنم .... کوه رانمی کنم ! به بیابان نمیشوم نمیخواهم به چاه بیفتم! نمیتوانم رسوا شوم ! نمیخواهم به پای تو کشته شوم ... تنها میخواهم عاشق تو باشم.
گاهی برای خودم استاد میشوم و به خود درس اندیشیدن میدهم ولی می آموزم که........ اندیشه ام را باور نکنم در زمانی که ..... فکرم مال خودم نیست
سردم شده است و از درون می سوزم حالا شده کار هر شب و هر روزم
تو شعر مرا بپوش سرما نخوری من دکمه ی این قافیه را می دوزم مصراع نخست ، من تو را می بوسم در مصرع بعد هم تو را می بوسم ایراد ندارد ! به کسی چه ؟ اصلا شعر خودم است ، من تو را میبوسم کم نامه ی خاموش برایم بفرست از حرف پــُرم گوش برایم بفرست
دارم خفه می شوم در این تنهایی لطفا کمی آغوش برایم بفرست ما با دلمان مشکل داریم صد سنگ بزرگ در مقابل داریم معشوق خود میبرد و میدوزد انگار نه انگار که ما دل داریم! گاهی حجم دلتنگیهایم آنقدر زیاد میشود . . .
كه دنیا با تمام وسعتش برایم تنگ میشود . . . !
دلــــــــتـــنــگـــــــــــم . . . !
دلتنگ كسی كه گردش روزگارش به من كه رسید از حركت ایستاد . . . !
دلتنگ كسی كه دلتنگی هایم را ندید . . .
... دلتنگ خودم . . .
خودی كه مدتهاست گم كرده ام . . . !
♥♥♥---------♥♥♥ صفحه قبل 1 ... 11 12 13 14 15 ... 19 صفحه بعد |