|
!♥ ♪ قافيه‌هاي دلتنگي♥ ♪ |
||
 ♥my menU♥
حمل ماینر از چین به ایران 3 اسفند 1392 2 اسفند 1392 7 آذر 1392 5 آذر 1392 1 ارديبهشت 1392 7 فروردين 1392 7 اسفند 1391 6 اسفند 1391 4 اسفند 1391 3 اسفند 1391 2 اسفند 1391 1 اسفند 1391 7 بهمن 1391 6 بهمن 1391 5 بهمن 1391 4 بهمن 1391 3 دی 1391 2 دی 1391 6 آذر 1391 4 آذر 1391 3 آذر 1391 6 آبان 1391 5 آبان 1391 2 آبان 1391 1 آبان 1391 7 مهر 1391 5 مهر 1391 4 مهر 1391 1 مهر 1391 7 شهريور 1391 ♥,,,,اتاق عمل 892 زابل واقع در زهک,,,, ♥..تــــــنهاترین بغض تنهایی من.. ♥✖✖آرامیس✖✖ ♥**عطر تنت** ♥××همه چیز دانلود×× ♥ردیاب خودرو O/ RSS Ðe$igNER
|
با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج این چشمه‌ای که بر سر خود میزند مدام
هی مینویسم در درون نامه ها بر گرد
مقصود نا معلوم اما واژه ها منظوم بيا پيمان ببنديم از جهان هم جدا باشيم... از اين پس هر که نام عشق را آورد ، نامرد است
چه راحت کلمات بر زبانم جاری می شد
وقتی مجبور نبودم بر احساسم غلبه کنم
اما این روزها عجیب زبان بسته شده ام
هیچ چیز برای گفتن ندارم
هزار خیابان فاصله دارم با او هزار خیابان فاصله دارم با خود چرا زنده باشم وقتی در تاریکی قدم می زنم وقتی که او مرا و گلدان ها کنار پنجره را از یاد برده است .
زخم ها یم را نمی بندد چشم هایش را می بندد همه ی تو ....!! مرا فراموش کرده ... یادت چه با وفاست !!!!!!!!!!!!!!!! ترکم نمیکند ......... درد تنهایی کشیدن.... مثل کشیدن خط های زورکی روی کاغذ سفید.... شاهکاری میسازد ...... به نام دیوانگی....... ومن این شاهکار را به قیمت همه ی فصلهای قشنگ زندگیم,خریده ام..... تو هر چه میخواهی مرا بخوان... دیوانه,خودخواه,بی احساس....... نمی فروشم.....؛ چندان هم دور نيستي فقط به اندازه ي يک " نميدانم " از من فاصله گرفته اي! آری نميدانم کجايي...!
گره را فکر گشایش مکنید دعوتم را به همایش مکنید شعر من درد دلم بوده و بس دگر درد مرا هیچ ستایش نکنید...
کجایی هم نشین لحظه های داغ وتبدارم ؟
ببین رفتی ومن با ابرها تا گریه می بارم
تصور کردنت تنها امیدم هست می دانی ؟
اگر شاعر شوی، می بینی ام با ماه بیدارم
بیا یک لحظه، فروردین چشمانم خدایم شو
که تا پاییز سالی نانوشته فکر دیدارم
... هزاران چشمک مبهم ،هزاران قصه ی بی تو
هزاران خنده ی مرده ،نمیدانم چه بشمارم ؟
ترانه با تو می خندد،غزلها در نگاهت مست
سپیدی از تو موزون شد وَمن تک بیتِ بیمارم
مرا در شهر آدم ها رها کردی و من بی تو
فقط یک دفتر شعر و کمی هم قاصدک دارم
شبیه نقطه چینم که فقط پر می شوم با تو!
به هرکسی که می رسی ، می گوید : آدم فقط یکبار عاشق می شود .. دروغ است .. تو باور نکن .. مثلاً خودِ من ، هرروز ، دوباره ، عاشقَت می شوم .. !!
قبول نیست !
این بار تو چشم بگذار من فراموشت می کنم
فقط تا صد بشمار،
... آهسته آهسته
راستی ،
... من بازی را خوب نمی دانم،
خودم را باید پنهان کنم یا گذشته را ؟
تو را فراموش کنم یا خاطره را ؟
این بازی کی تمام می شود؟
این روزهــــایم به تظاهر می گذرد…
تظاهر به بی تفاوتی،
تظاهر به بی خیـــــالی،
به شادی،
به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست…
... اما . . .
چه سخت می کاهد از جانم این “نمایش”
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
... تنه ای بر در این خانه ی تنها زد و رفت ...
تا بر میدارمش
از تو مینویسد، مانده ام این "خودنویس" است یا
" تونویس "
. دلتنگی عین آتش زیر خاکستر است..... گاهی فکر میکنی تمام شده.....! اما یک دفعه...... *همه ات را آتش میزند.......* می گفتند : باران که می بارد.... بوی خاک بلند میشود... اما اینجا که باران می بارد .... بوی خاطره ها بلند میشود...
حرفهایم را تعبیر میکنی . . .
سکوتـــــــــــــم را تفســــــــــــیر !
دیــــــــروزم را فراموش . . .
فردایــــــــــــــم را پیشگویی!
به نبودنم مشکوکی . . . در بودنم مُردَد !
... از هیچ گلایه میسازی . . . از همه چیز بهانهـ !
من . . . !!!
کجای این نمایشم . . . ؟! ای کاش نیمه های نیمه شبم را تو بودی به جای ماه جان می دهم به شوق روی تو ای جان بیا بیا از استادی پرسیدﻧﺪ: ﺁﯾﺎ ﻗﻠﺒﯽ ﮐﻪ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻋﺎﺷﻖﺷﻮﺩ؟ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻔﺖ:ﺑﻠﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ. ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﺁﯾﺎ ﺷﻤﺎ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﯾﺪ؟ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: ﺁﯾﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺩﺳﺖ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﯾﺪ؟ بعضی " آه " ها را . . . به چشم هایت بگو ... آنقدر برای دلم ..... رجز نخوانند ... من اهل جنگ نیستم .. شـــاعـــرم ! خیلی که بخواهم گرد و خاک کنم ... شعری می نویسم ، آنوقت اگر توانستی ... مرا در آغوش نگیر ... من سرم درد میکند امشب حس شومی درون من جاریست مرگ دریاچه هاست در چشمم گر چه حس و حالم بارانیست دل آدم ها...!! شیشه نیست که روی آن "هــــــا " کنیم...!! بعد با انگـــشت قــــلب بکشیم و بایستیم آب شـــدنش را تماشــــا کنیم و کیـــــف کنیم... دقت کردی وقتی منتظرتم پیدات نیست ؟؟?? نهانم ! باز واژه بازی میکند .. خیالم ! باز یار نوازی میکند ... هوایت کرده نفسهایم ... به یاد شعرهایت بودنت را صحنه سازی میکنم ... سکوت می کنم و عشق ، در دلم جاری است دیگـــــــــــــر سکوت هایم ســـــــــــرد شد.... دوست داشتنت گناه باشد یا اشتباه گناه میکنم تو را حتی به اشتباه...!!! از غرورم که در سکوتم دیشب که خوابت را دیدم دیـــــــــــــر آمـدی ...
کلافه کرده ای مرا چرا نگاهت از نوشته های من قشنگتر است !؟
فردا برایت شعر خواهم گفت و ببخش کسی را که به بهانه ی امضای اسم تو، شاعر شد باد پاییزی یعنی تو نیستی یعنی دلم تنگست یعنی... "من اینجا تو آنجا نیمکت های دنیا را چه دور چیده اند" |
|