می توان تنها شد
می توان زارزار گریست
می توان دوست نداشت
و دل عاشق آدمها را زیر پاها له کرد
می توان چشمی را
به هیاهوی جهان خیره گذاشت
می توان صد ها بار علت غصه دل را فهمید
می توان...
می توان بد شد و بد دید و بد اندیشه نمود !
آخرش هم تنها می توان تنها رفت...
با جهانی همه اندوه و غم بد بختی...
یادگاری؟!
همه جا تلخی و سردی و غرور
ولی ای کودک زیبای دلم
آن ور سکه تماشا دارد
+
تاريخ 12 / 4 / 1391برچسب:,ساعت 16:43 نويسنده ♥ ♪ ترنم ♥ ♪
|
♥♥♥---------♥♥♥
به كوري چشم تو هم كه باشد ،
حالم خوب ِ خوب است
اصلا هم دلم برايت تنگ نشده ،
حتي به تو فكر هم نميكنم
باران هم تو را دیگر به ياد من نميآورد
مثل همين حالا كه ميبارد ...
لابد حالا داري زير باران قدم ميزني ...
چترت را فراموش نكن ،
لباس گرم را هم !
+
تاريخ 8 / 4 / 1391برچسب:,ساعت 11:4 نويسنده ♥ ♪ ترنم ♥ ♪
|
♥♥♥---------♥♥♥
میخواستم که ولوله بر پاکنم ولی ...
با شورِ شعر محشر کبرا کنم ولی ...
با نی به هفت بند غزل ناله سر دهم
با مثنوی رهی به نوا وا کنم ولی ...
تا باز روح قدسی حافظ مدد کند
دم میزدم که کار مسیحا کنم ولی ...
فریاد را بکوبم پا بر سر سکوت
یا دستکم به زمزمه نجوا کنم ولی ...
دل بر کنم از این دل مرداب وار تنگ
با رود رو به جانب دریا کنم ولی ...
این بیکرانه آبی آیینهی تو را
با چشم تشنه، سیر تماشا کنم ولی ...
«باید» به جای «شاید» و «آیا» بیاورم
فکری به حال «گرچه» و «اما» کنم ولی ...
قیصر امینپور
+
تاريخ 8 / 4 / 1391برچسب:,ساعت 10:45 نويسنده ♥ ♪ ترنم ♥ ♪
|
♥♥♥---------♥♥♥
به انتظار شب و روز شدنت
درانتظار خواب و بیداریات
شبهایم روز
روزهایم شب
خواب و بیداریام در هم گم
خودم در خودم کسوف و خسوف
نه به روزهایت میرسم
نه در خوابهایت رویا
دنیا مرا گم کردهست
در میانهی تو
+
تاريخ 7 / 4 / 1391برچسب:,ساعت 16:50 نويسنده ♥ ♪ ترنم ♥ ♪
|
♥♥♥---------♥♥♥
تمام شعرهاي عاشقانه جهان
شبيه تواند !
تو اما ،
پشت استعارهاي ايستادهاي
که به ذهن هيچ شاعري
نخواهد رسيد .
تلاش بیهوده نکن !
چنان مردهای در من
که مسیح هم اگر عبور کند از تو
بیدار نخواهی شد
.
دور زدی
ولی من جریمه شدم
عجیب است !
حتی لبخند را هم میزنند
دلم را در چاه انداختهام
و منتظر چهل عاقلی نشستهام
که میدانم
هیچوقت نخواهند آمد!
خودمانیم دیوانگی هم عالمی دارد !
خیابانها را
مغازهها را
رنگهای چراغ قرمز را
جدول ضرب را حتی
و دیگر در راه هیچ مدرسهای گم نمیشوم اما
هنوز گاهی میان آدمها گم میشوم
آدمها را بلد نیستم .
معنای خوشبختی این است که
در دنیا کسی هست که بی اعتنا به نتیجه،
دوستت دارد
+
تاريخ 7 / 4 / 1391برچسب:,ساعت 16:48 نويسنده ♥ ♪ ترنم ♥ ♪
|
♥♥♥---------♥♥♥
تو چنان زيبا شدهاي میان شعرهایم ،
که گمان نکنم خودت هم بداني
اين که داري ميخوانيش ،
خود تويي ...
+
تاريخ 7 / 4 / 1391برچسب:,ساعت 16:39 نويسنده ♥ ♪ ترنم ♥ ♪
|
♥♥♥---------♥♥♥
اگرچه بیتو رسیدم به فصل پایانی
چقدر منتظرت بودهام؛ نمیدانی
چقدر منتظرت بودهام که برگردی
رها کنی نگهام را از این پریشانی
همیشه غایب این قصه بودهای و مرا
کشانده فکر گناهت به صد پشیمانی
نخواه عذر بخواهی؛ نگو گرفتاری
نگو تو وقت نداری که سر بخارانی
همیشه در غزلم حس اتفاق کم است
به نام عشق بیا در غزل به مهمانی
تو اتفاق شو و مثل رود جاری شو
که متهم نشود شاعری به نادانی
نخند! دلخوشیام مضحک است. میدانم
تو سالهاست که شعر وداع میخوانی
و من نشستهام اقرار میکنم یک عمر
مرا به بند کشید آن دو چشم شیطانی
ببین به چشم نشان میدهند رهگذران
مرا که سنبل عصیانم و بدایمانی
دوباره با غزل پوچ رنگ میبازد
نگاه خاطره در تلخ بیت پایانی
+
تاريخ 4 / 4 / 1391برچسب:,ساعت 19:57 نويسنده ♥ ♪ ترنم ♥ ♪
|
♥♥♥---------♥♥♥
هیس !
آرامتر سکوت کن ...
صدای بیتفاوتیهايت
آزارم ميدهد
+
تاريخ 24 / 3 / 1391برچسب:,ساعت 11:16 نويسنده ♥ ♪ ترنم ♥ ♪
|
♥♥♥---------♥♥♥
آنقدر مرا سرد کرد؛
از خودش، از عشق ...
که حالا به جای دلبستن، یخ بستهام !
آهای ! روی احساسم پا نگذارید ...
لیز میخورید ...
+
تاريخ 24 / 3 / 1391برچسب:,ساعت 11:14 نويسنده ♥ ♪ ترنم ♥ ♪
|
♥♥♥---------♥♥♥
مرا حبس كن در آغوشت
من
برای حصار بازوان تو
مجرمترين زندانيام !
+
تاريخ 24 / 3 / 1391برچسب:,ساعت 10:57 نويسنده ♥ ♪ ترنم ♥ ♪
|
♥♥♥---------♥♥♥
صفحه قبل 1 ... 5 6 7 8 9 ... 19 صفحه بعد